چهارشنبه مورخ دوم تیرماه ۱۴۰۰، یک اتوبوس از خبرنگاران عازم ارومیه بودند تا از فعالیت های ستاد احیای دریاچه ی ارومیه عکس و گزارش تهیه کنند. اما متأسفانه اتوبوس حامل این خبرنگاران در نزدیکی پیرانشهر دچار سانحه شد. دو تن از خبرنگاران خوب کشورمان ریحانه یاسینی و مهشاد کریمی خبرنگاران خبرگزاریهای جمهوری اسلامی (ایرنا) و دانشجویان ایران (ایسنا) در این حادثه جان خود را از دست دادند. پیکر این دو عزیر در روز یکشنبه، ششم تیرماه در بهشت زهرا، دفن گردید و قلم هایشان برای همیشه خاموش ماند.
مرگ این دو عزیز تمام مردم ایران را سوگوار نمود علی الخصوص خانواده هایشان را که شامل خانواده خبری شان هم می شود. همکاران این دو، هنوز پرکشیدن آنها را باور ندارند و با افسوس و بغض از آنها سخن می گویند. در ادامه سعی نموده ایم تا مختصری در رابطه با ریحانه یاسینی برای شما صحبت کنیم تا با بیوگرافی او بیشتر آشنا شوید.
تجربه مدیریت در سن ۲۷ سالگی
اسماعیل داودی با یادآوری این نکته که ریحانه یاسینی مدرک فوق لیسانس روزنامه نگاری از دانشگاه تهران داشت و در سن ۲۷ سالگی سردبیر ایرنا۲۴ شد توضیح داد: با این که تجربه مدیریتی نداشت، خیلی خوب از پس این کار برآمد. با تک تک نیروهایش دوست شده بود و مثل خواهر آنها بود. نیروهایش هم دوستش داشتند و هم از او حساب میبردند. او خبرنگاری بود که اول صبح رویترز و بلومبرگ و رسانه های اصلی دنیا و ایران را مطالعه می کرد. به زبان انگلیسی کاملا مسلط بود و در سن ۲۷ سالگی ۱۳ سال سابقه کار داشت. از ۱۴ سالگی کار را در رادیو شروع کرده بود. پیش از همکاری با خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران در رسانه های قوی و خوبی کار کرده بود. ریحانه خیلی زود به جاهایی رسید که ما روزنامهنگاران در سنهای بالاتر به آن میرسیم. خانم یاسینی به شدت انسان باسواد، مطلع و باذوقی بود. من به سواد رسانهای او ایمان داشتم.
میخواست مستندساز بشود
داودی درباره آخرین دیدارش با ریحانه یاسینی توضیح داد: روز سه شنبه عصر به من گفت من از متن گذر کردم و با تجربه ای که در کار چند رسانه ای دارم، متن دیگر من را قانع نمی کند. در کلاس تدوین ثبت نام کرده بود و میخواست مستندساز بشود. آدمی نبود که بخواهد یک جا بماند. او پشت میز نشین نبود. با این که خودش دفتر کار داشت، ولی پشت میز خودش نبود و مدام به بچهها سر میزد. او تعلق خاطری به میز و صندلی و اتاق مدیریت نداشت. من قسم می خورم که اگر یک هفته پیش هم از من سوال می پرسیدید حتما همین حرفها را میگفتم.
علاقه داشت وسط میدان باشد
دستیار مدیر کل اخبار چند رسانه ای ایرنا، یکی از همکاران ریحانه یاسینی است که از نزدیک شاهد تلاش و پشتکار او در عرصه اطلاعرسانی و آگاهسازی بوده است.
سعید ارکان زاده یزدی با اشاره به گوشهای از فعالیتهای این خبرنگار درگذشته گفت: خانم یاسینی از حدود یک سال پیش سردبیر ایرنا۲۴ بود و ویدئوهای خبری و محصولات ویدئو ژورنال را میساخت. از دو سال و نیم پیش تولید این ویدئوها در ایرنا شروع شده بود. حدود یک سالی بود که خانم یاسینی کار را پیش میبرد. بخشی از این ویدئوها در اینستاگرام منتشر میشد.
او با بیان این که ریحانه یاسینی به روزنامه نگاری تحقیقی بسیار علاقه داشت افزود: پایان نامه او درباره روزنامهنگاری تحقیقی بود. خیلی علاقه داشت که به عنوان یک روزنامه نگار وسط میدان باشد و کند و کاو کند و جزییات را بیرون بکشد. این علاقهاش انگیزه خیلی زیادی به گروهی که با او کار می کردند میداد.
نبودی و ندیدی ریحانه!
هانیه کلهر، یکی از همکاران ریحانه یاسینی در اینستاگرام متنی احساسی دباره رفیق و همکار فقیدش نوشته است. او به توصیف لحظاتی تلخی که خبر رفتن ریحانه در تحریریه پیچیده پرداخته و خطاب به دوست ابدیاش نوشته است: باید باشی و ببینی چه بیروح و سوت و کور شده تحریریه بی تو. پریشب که تا دیروقت تحریریه بودیم و تو برخلاف همیشه غایبِ جمع بودی، باید بودی و میدیدی که سکوتمون رو هیچ چیز به هم نمیزد جز صدای ترکیدن ناگهانی بغض یکیمون. اما نبودی و ندیدی ریحانه…
چنگ میزنم به کلمهها که به قول تو مهمترین داشته ما هستن؛ هزار واژه توی سرم غوغا میکنن، چنگ میزنم به کلمهها که ردیفشون کنم پشت هم که آروم بگیرم؛ آروم نمیگیرم ریحانه…
وی در بخش دیگری از متنش آوردهاست: تو با تموم مشغلههات چطور انقدر به همه چیز بهاندازه میرسیدی؟ چطور هم یه روزنامهنگار درجه یک بودی، هم همسری فوقالعاده، هم فرزند خوب، هم خواهر بینظیر و هم یه رفیق تمامعیار؟
حالا واقعا فصل بیابان است
متن هانیه کلهر با این جملات به پایان میرسد: تو از توی اتوبوس از منظره خشک و بیابونی جاده یه ویدیو گرفتی و فرستادی و نوشتی: «فصل بیابان است» و این آخرین پیامت برای تحریریهت بود. حالا واقعا فصل بیابان است؛ تحریریهت حالا برهوتی شده ماتمزاده و خشک از بس که از نبودنت دیگه برای هیچکدوممون حتی اشکی به چشم نمونده… نه فقط ما، که این جهان برای مادرت، پدرت، خواهرت، بهرادت و همه دوستان و رفقایت بیابان است؛ خشک و برهوت و لمیزرع…
بیانیه خانواده ریحانه یاسینی
“بسم الله الرحمن الرحیم”
آری “مرگ گاهی ریحان میچیند…”
ریحانه ما سراسر شور زندگی بود اما دنیا انگیزه و شوق او را تاب نیاورد.
او تمام هنر و قلم زیبایش را در راه دغدغههای جامعه به کار گرفت. گاهی شکوه و زیبایی را روایت میکرد و گاهی قلمش از غمها به جان میآمد. اینک ماییم و خاطراتی که بند بند وجودمان را دربرگرفته است. یاد او در سرمان و جایش در قلب سوختهمان همیشگی است.
سعی کردیم آنگونه که از ما خواسته بود با او وداع کنیم. از اینکه در این لحظات جانکاه همراهمان بودید، سپاسگزاریم. از جامعه رسانهای و فرهنگی، فعالان اجتماعی و همه مشارکتکنندگانی که در مراسم وداع ما را همراهی کردند و تمام کسانی که در این اندوه بزرگ، آهی از دل کشیدند، ممنونیم.
به خانواده دردکشیده مهشاد کریمی و خانواده سربازانی که آنها نیز قربانی بیمسئولیتیها شدند، صمیمانه تسلیت میگوییم. میدانیم که همکاران ریحانه و مهشاد از ریشهیابی این حادثه و دنبال کردن خون عزیزانشان کوتاه نمیآیند. سخن زیاد است اما جان سوخته ما دیگر یاری نمیکند.
خانواده ریحانه سادات یاسینی»