عکس و بیوگرافی ریحانه سلطانی نژاد

حمله تروریستی به عملیاتی گفته می‌شود که توسط گروه‌های تروریستی برای ایجاد وحشت و ترس در جامعه و تحقیر دولت‌ها و نهادهای مربوطه صورت می‌گیرد. در این نوع از عملیات‌ها، هدف اصلی تروریست‌ها ایجاد ترس و وحشت در جامعه است و نه کشتار بی رحمانه غیرنظامیان.

حملات تروریستی معمولاً شامل انفجار بمب، حملات با سلاح‌های خودکار، حملات با چاقو یا سلاح‌های ساده و حملات سایبری هستند. این نوع از حملات معمولاً در مکان‌های عمومی مانند فرودگاه‌ها، ایستگاه‌های قطار، مراکز خرید، ساختمان‌های دولتی و اداری، هتل‌ها، رستوران‌ها و تئاترها صورت می‌گیرد.

حملات تروریستی علاوه بر خسارات جسمانی و روانی بسیاری، باعث ایجاد ترس و وحشت در جامعه می‌شود و باعث خسارت‌های اقتصادی و اجتماعی بسیاری نیز می‌شود. این نوع از حملات معمولاً با هدف ایجاد تفکرات شدید در جامعه و تحقیر دولت‌ها و نهادهای مربوطه صورت می‌گیرد.

برای مقابله با حملات تروریستی، دولت‌ها باید از راهکارهای امنیتی مختلفی استفاده کنند. این راهکارها شامل تقویت نظارت بر فعالیت‌های تروریستی، افزایش هوشیاری جامعه، آموزش کارکنان امنیتی و پلیس، تقویت سامانه‌های اطلاعاتی و امنیتی، افزایش همکاری بین کشورها و تشدید مجازات برای تروریست‌ها است.

با وجود اینکه دولت‌ها تلاش می‌کنند با راهکارهای مختلفی از جمله تقویت امنیت، مبارزه با تروریسم را موفقیت آمیز کنند، اما همچنان حملات تروریستی در سراسر جهان ادامه دارد و بسیاری از کشورها با چالش‌های بسیاری در این زمینه مواجه هستند.

روز چهارشنبه انفجار انتحاری در گلزار شهدای کرمان اتفاق افتاد که در این انفجار زنان، کودکان و تعدادی از اتباع به شهادت رسیدند.

ریحانه سلطانی نژاد دختر خردسالی که در جریان حمله تروریستی روز چهارشنبه در کرمان به شهادت رسید این روزها با نام دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی در فضای مجازی معروف شده است.

شهیده ریحانه سلطانی نژاد کم سن ترین شهید حادثه تروریستی در کرمان بود.

بیوگرافی ریحانه سلطانی نژاد

ریحانه سلطانی نژاد با کاپشن صورتی و گوشواره های قلبی یکی از اعضای خانواده سلطانی نژاد بود که ۹ تن از اعضای خانواده شان در انفجار تروریستی کرمان در سالگرد سردار سلیمانی به شهادت رسدیند.

این دحتر بچه که به همراه خانواده در موکب مسیر زائران در حال پذیریی از مهمانان بودند مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید.

عنوان «زن» و «مرد» بر تن سن احتمالی این شهیدها، زار می‌زند و توی ذوق می‌زند. اینها فقط بچه‌اند. بعد از این، ردیف‌های خالی از هر توضیحی از هر روضه‌ای بازتر است؛ بدون سن احتمالی، بدون جنسیت، بدون نشانه‌ای از پوششی که بر تن داشته‌اند. فقط در قسمت اسم نوشته‌اند: «تیکه بدن»

هنگامی که در حال جمع آوری اجساد بودند، به دلیل اینکه هیچ مدرکی از این دختر کوچک خردسال نداشتند، او را با عنوان دختری با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی داخل کفن گذاشتند تا خانواده شان از روی این نشانی ها بتوانند آنها را بیابند.

کرمان حال عجیبی دارد

تعداد شهدای بمب‌گذاری تروریستی چهارشنبه ۱۳ دی ماه در کرمان از ۱۰۳ نفر به نود و چند نفر و بعد از آن به ۸۴ نفر کاهش پیدا کرده است. صدای اعتراض‌ها درآمده بود که چرا خبر واحدی اعلام نمی‌شود. یکی از دلایلش شرایط پیکرها بود، بدن‌های چند تکه‌ای که بعد معلوم شد متعلق به یک نفر بوده‌اند اما چند بار شمرده شده بودند، همین قدر غیر قابل تشخیص. کم شدن تعداد قربانیان باید دل ماتم‌زده ایران ر قدری آرام کند اما شنیدن وضعیت آنها که از دست رفته‌اند مجال نمی‌دهد.

از این طرف تعداد جان‌باختگان چند تایی کم می‌شود و از طرف دیگر، از دست رفتن کسانی که به بیمارستان‌ها منتقل شده‌اند جای آنها را پر می‌کند. توی آسانسور بیمارستان شهید باهنر که تعداد زیادی از مجروحان به آنجا منتقل شده‌اند، زنی نگران و دلواپس از پرستاری که خستگی از صورتش می‌بارد حال جوان مجروحی را می‌پرسد: «دیروز حالش بد بود اما گفتند کمی بهتر شده، خبری دارید؟»

پرستار چند نشانی داد و وقتی مطمین شدند درباره یک نفر حرف می‌زنند، پرستار گفت: «شهید شد.» زن دلواپس، چند بار توی صورتش کوبید: «اما گفتند حالش بهتر شده، شرایطش تثبیت شده… وای بیچاره مادرش، وای بیچاره بابایش.» کرمان حال عجیبی دارد.

ماجرای شهادت ریحانه سلطانی نژاد

احمد سلطانی‌نژاد یکی از اقوام خانواده در گفت‌وگو با خبرنگاران می‌گوید: «دایی ریحانه کوچولو به نام حسین، کارمند دفتر ثبت اسناد ملی در کرمان است. آنها در مسیر گلزار شهدای کرمان موکبی دارند که امسال هم به مناسبت سالگرد شهادت حاج‌قاسم برپا بود و روز حادثه حسین علاوه بر ۲فرزند خودش، فرزندان ۲خواهرش را که ریحانه هم یکی از آنها بود، با خود به موکب برده بود.»

سلطانی‌نژاد ادامه می‌دهد: «قرار بود بچه‌ها تا زمانی که مادرانشان به گلزار شهدا می‌روند، زیارت می‌کنند و برمی‌گردند، در موکب نزد حسین بمانند. بعدازظهر بود و ظاهرا آنها برگشته بودند که انفجار اول رخ داد. محل انفجار با محل موکبی که بچه‌ها آنجا بودند فاصله داشت. حسین بلافاصله همسر و بچه‌های خودش به همراه دو خواهرش و بچه‌های آنها را سوار ماشین کرد تا آنها را به محل پارک ماشین‌شان برساند که سوار ماشین شود و قبل از اینکه اتفاقی برایشان بیفتد به خانه برگردند. همگی سوار شدند و به محلی رفتند که ماشین‌ها پارک بودند. یعنی همان محلی که انفجار دوم رخ داد. حسین همسر و خواهرانش و بچه‌ها را از ماشین پیدا می‌کند. به خیال اینکه آنجا دیگر امن است. بچه‌ها به سمت ماشین‌شان می‌روند و حسین خودش به سمت موکب و جایی که انفجار اول رخ داده بود برمی‌گردد تا شاید کمکی از دستش بربیاد. او می‌رود و همسرش و ۲خواهرش به همراه بچه‌ها به سمت ماشین می‌روند که سوار شوند و به خانه برگردند اما در همان هنگام انفجار دوم رخ می‌دهد.»

انفجار دوم در مسیری فرعی رقم خورد. جایی نزدیکی تخت درگاه قلی بیگ. این مسیر خارج از محدوده گلزار شهدا و کمی دورتر از مسیر اصلی رسیدن به مزار حاج قاسم است. محلی که در روز حادثه بیشتر به عنوان پارکینگ از آن استفاده شده بود. افرادی که قصد رفتن به گلزار شهدا را داشتند، آن روز خودروهایشان را در این محل پارک کرده و بعد با پای پیاده راهی گلزار شهدا می‌شدند و به همین دلیل تروریست‌ها آنجا را نیز برای انجام عملیات تروریستی خود در نظر گرفته بودند.

احمد سلطانی‌نژاد می‌گوید: انفجار دوم درست در محلی رخ داد که همسر حسین، ۲ خواهرش و بچه‌هایشان حضور داشتند. یکی از خواهران حسین فاطمه نام داشت که ریحانه و محمدامین فرزندان او بودند. فاطمه و هر دو فرزندش در این حادثه به شهادت رسیدند. خواهر دیگر حسین سمیه نام داشت. فرزندان او فاطمه‌زهرا و مهدی نام داشتند که آنها نیز به شهادت رسیدند. دیگر شهدا نغمه، همسر حسین و دختر ۹ساله‌اش به نام مریم بودند. البته پسر ۱۲ساله حسین به نام امیرعلی نیز همراه آنها بود که در این حادثه مجروح شد و حالا در بیمارستان در بخش مراقبت‌های ویژه نگهداری می‌شود و از همه مردم می‌خواهم برای نجاتش دعا کنند.

به گفته احمد سلطانی‌نژاد، این حادثه شوک بزرگ به این خانواده و اقوام وارد کرد. هر دو داماد خانواده در یک لحظه همسران و فرزندانشان را از دست دادند. حسین نیز عزادار شهادت همسر و دخترش شد. این خانواده اصالتا اهل روستای کیسکان شهرستان بافت هستند. سال‌ها قبل پدر و مادر حسین از کیسکان به کرمان آمدند و پس از آن بچه‌هایشان هم در همین شهر ازدواج کردند و بچه‌دار شدند اما این حادثه تروریستی باعث از دست رفتن عزیزان این خانواده شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *