او هانی یه دختر سال آخری دبیرستان ، هانی کنار یه درخت نشسته و داره چرت میزنه تو یه چمنزار زیبا همراه با صدای بلبل و رقص پروانه!…. تو همین فضاست که یه پسر خوش تیپ میاد و میاد و میاد ناگهان بو…..س.
یه دفعه هانی از رو صندلی میاد بیفته که از خواب بیدار میشه!!!!
هانی سه سال دبیرستان عاشق یکی از دانش آموزاست به اسم باک سونگجو، که خیلی هم باهوشه و بالاترین نمره مدرسه رو میاره، هانی که دختر قشنگی هم نیست تو نمره های کلاسی همیشه آخرین نفر بود، و بسیار هم دست و پاچلفتی بود. اوهانی با همه تنبلی ها و دست و پا چلفتیاش میخواست توجه پسری که شاگرد اول بود و تو همه چیز اول بود رو به خودش جلب کنه.
اوهانی یه نامه عاشقانه برای سونگجو مینویسه که باعٍ مسخره شدنش توسط بچه ها میشه. سونگجوی باهوشم فقط اونو دست میندازه مسخرش میکنه اصلا توجهی به عشق پاک هانی نمیکنه ، البته هانی یه عاشق دلباخته هم داره، بونگ جونگو، خیلی با نمکه. دو تا دوست صمیمی که بعد از هانی رتبه دارهای مدرسه ان.
یه زلزله ۴ ریشتری در سئول میاد و هیچ اتفاقی نمیفته فقط خونه تازه ساز هانی و پدرش کاملا خراب میشه. دوست قدیمی پدر هانی اونا رو از تلویزیون میبینه و از دوستش میخواد تا ساختن دوباره خونشون، بیان خونه اونا زندگی کنن.
همه چی خوبه و هانی و پدرش میان خونه دوستشون،………….. ناگهان هانی جلوی در سونگجو رو دید.
اینجا خونه ی باک سونگجو بود….
