داستان عروسک آنابل (واقعی)
.
.
.
.
همونطوری که میبینین عروسک آنابل در واقع زیاد چهره ترسناکی نسبت به اونی که تو فیلمه نداره.
حدود سال ۱۹۷۰ مادر دونا(donna) برای تولد دختزش یک عروسک دست دوم خرید. دونا اون عروسک رو به خونه مجردیش با آنجی(Angie) برد و هر شب با عروسک می خوابید.
چند روز بعد عروسک شروع به حرکت کرد ….
دونا هر روز اون رو روی تخت خوابش میزاشت اما بعضی روزا که از سر کار می اومد عروسک رو توی یک اتاق دیگه پیدا میکرد. بعضی اوقات اونرو روی مبل دست به سینه مثله ادما میدید یا روی صندلی میز شام میدید اوایل فکر میکرد که آنجی اونو برمیداره. یک روز عروسک رو توی هال گزاشت ام باز عروسک رفته بود روی تخت.
یک ماه بعد ….
یک ماه بعد شب عروسک رو کنار تخت خوابش گزاشت و خوابید اما فرداش یک کاغذ کنارش پیدا کرد که روش نوشته بود “به ما کمک کن” و بعضی وقتا مینوشت “به لو کمک کن” لو(Lou) دوست آنجی و دونا بود و جالب اینجاست که نوشته هارو با مداد شمعی مینوشت که اصلا تو خونه نداشتن. دونا فک کنم شجاعترین دختر دنیاس چون با وجود این اتفاقات عروسک رو پیشه خودش نگه داشت .
یک شب که دونا اومد تو اتاقش دید عروسک رو تختش فک کرد که عادیه مثه اوقات دیگه و توجهی نکرد ، اما دید بولیز عروسک خونی شده.
بلاخره ترسید و با آنجی رفتن پیشه رابط(کسی که با عروسک ارتباط برقرار میکنه) آنابل گفت که یک عروسک تنهاست و میخواد پیشه دونا و آنجی بمونه چون انسان های خوبی هستن و بهش محبت میکنن . دونا هم با آغوش باز دوباره عرسک رو پذیرفت
به لو کمک کن …
لو که دوسته دونا و آنجی بود به شدت از ابن عروسک بدش می اومد و همیشه به دونا میگفت که از شر عروسک خلاص بشه اما دونا دلش واسه روح عروسکه میسوخت و یجورایی عاشقه عروسکه بود گرچه لو باهاش مخالفت میکرد و از عجیب غریب بودن عروسک می گفت.
لو کم کم شبا کابوس میدید یک شب کابوس دید که خودش روی تخته و نمتونه حرکت کنه و عروسک هم روی صندلی توی اتاقش نشسته و لو داره خفه میشه
یک روز که لو و آنجی گرم برنامه ریزی واسه یک پیک نیک بودن صدایی مثله زمین خوردن رو از اتاق دونا شنیدن فکر کردن دزده لو که پسر بود آروم رفت و اتاق رو چک کرد اما کسی رو ندید جز عروسک آنابل ناگهان لو احساس سوزش شدیدی روی سینش کرد دید که چند تا زخم مثله ناخون کشیدن روی پوستشه
بالاخره دونا از عروسک ترسید و از اد و لورین وارن (Ed & Lorraine Warren ) تقاضای کمک کردن و اونجا بود که فهمیدن این عروسک توسط یک روح دختر تنها تسخیر نشده! در واقع اصلا تسخیر نشده بوده… یک روح غیر بشری بوده و میخواسته دونا رو تسخیر کنه! دونا هم خوش شانس بوده که زود عروسک رو آورده و اگه یک ماه دیر میاورد عروسک موفق به تسخیر میشد
و در نهایت دوستاش و آدمای دیگر رو به قتل میرسوند.
این عروسک رو با زحمت به خونه ی اد و لورین بردن و اونجا با آب مقدس تطهیر دادن و تا الان داخل یک محفظه ی شیشه ای و توی انباری خونه ی اد و لورین نگهداری میشه
و هنوزم خطرناکه و اتفاقاتی برای کسایی که این عروسک رو ویزیت میکنن می افته.
من یک عروسک آ نابلا میخوام